بازدید امروز: 382
بازدید دیروز: 603
کل بازدیدها: 2262501
فروید و پیروان وی، مدعی هستند که اخلاق کهن را در امور جنسی باید واژگون کرد و اخلاق جدیدی را جایگزین آن نمود. به عقیده فروید و اتباع وی، اخلاق جنسی کهن بر اساس محدودیت و ممنوعیت است و آنچه ناراحتی بر سر بشر آمده است از ممنوعیتها و محرومیتها و ترسها و وحشتهای ناشی از این ممنوعیتها که در ضمیر باطن بشر جایگزین گشته، آمده است.
فروید که قهرمان روانکاوی است؛ معتقد بود که تمام عناصر روان ناخودآگاه انسان از روان خودآگاه گریخته اند و در آنجا جائی را برای خودشان تشکیل داده اند، یعنی عناصر روان ناخودآگاه ابتدا در روان خودآگاه بوده اند، ولی این عناصر از مرزی که میان روان خودآگاه و روان ناخودآگاه وجود دارد به طور پنهان گریخته اند و به قسمت روان ناخودآگاه رفته اند.
آنها تدریجا در آنجا دنیائی تشکیل داده اند که از روان خودآگاه بسیار مفصلتر و وسیعتر و گسترده تر است. از نظر فروید، مخصوصا پس راندگی های روان (باعث این گریز می شود). ” پس راندگی ها ” یعنی آنجا که غرایز و تمایلات انسان، میل به بروز و ظهور دارند، ولی انسان مانع بروز و ظهور آنها می شود (به قول او سانسور می کند)، عادات و عرف اجتماعی اجازه نمی دهد که قسمتی از روان خودآگاه انسان (بروز کند). مثلا انسان بر یک امری خشم گیرد (ولی نتواند خشم خود را ارضا کند. البته بیشتر تکیه فروید روی تمایلات جنسی است: انسان از نظر جنسی تمایلی پیدا می کند ولی شرائط و محیط اجتماعی اجازه بروز نمی دهد. چاره ای نمی بیند الا اینکه این میل و به اصطلاح این عشق را فراموش کند.
مثلا به خیابان می رود، چشمش به یک صورت می افتد، دلش به دنبال چشم می رود. ولی انسان حس می کند که نمی شود دنبالش را گرفت، راه بسته است. چاره ای نمی بیند جز اینکه فراموش کند.
منبع از کتاب آنچه فروید گفت